آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

این عکسها رو دیروز از خوشکلم گرفتم   هر روز کارشه که میره داخل حیاط و آب بازی میکنه خیلی آب بازی کردن رو دوست داره بعدش با یه بدبختی اوردمش داخل خونه ورفتم داخل آشپزخانه تا یه غذایی درست کنم یه مدتی که گذشت دیدم صداش نمیاد ترسیدم که نکنه داره کار خطرناکی میکنه تا اومدم توی اتاق دیدیم خوابه اونم چه خواب عمیقی ای جانممممممممممم مامان فدای اون خوابیدنت بشه جیگرم     اینجا هم داره سوار ماشینش میشه خلاصه چند روز میشه که حسابی به ماشینش وابسته شده حتی شیرش هم داخل ماشینش میخوره خوشکل خانم داره ماشینش رو هول میده ببینید چطور داره سوار ماشینش میشه این بلا خانم ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

اینجا هم ابگرم گنو هست که جمعه با خانواده پسر عمه میثم جان رفتیم خیلی خوش گذشت     یه خانواده ای کنار ما نشسته بودن و آهنگ شادی هم گداشته بودن آدرینا جون هم رفته بود پیششون  و براشون رقصیده بود اونا هم کلی ذوقش کرده بودن و یه بسته چیپس هم بهش داده بودن   جای همگی خالی       ...
24 شهريور 1392

بدون عنوان

پنج شنبه من و میثم و آدرینا جون رفتیم تو شهرک یکم قدم زدیم   فدای اون قدمهایت بشم خوشکلم   ...
24 شهريور 1392

بدون عنوان

مامان فدای اون اداهات بشه قشنگمممم اینجا خونه پسر عمه شوهرمه اینجا هم رفته بود شیشه شیرش اورده بود و میگفت هم   قشنگم بعد از خوردن شیرش هم خوابش برد مامان فدای خوابیدنت بشه خوشکلم وقتی آدرینا جون خواب بود تلفن خونشون زنگ خورد و پرنسسم یه لحظه بیدار شد بعدش اینجوری خوابید مامان فدای راه رفتنت بشه ناز گلم           ...
24 شهريور 1392

بدون عنوان

اینجا همش میخواست بشینه داخل اب ولی چون بعدش میخواستیم بریم پارک من نمیذاشتم بشینه و اب بازی کنه اما فرداش بردمش و حسابی آب بازی کرد   وای که چه بلایی جیگرممممممممممم این یکی سرسره رو واقعا دوست داشت خیلی به پرنسسم خوش گذشت آخه خیلی جاهای شلوغ رو دوست داره اینجا هم داشت میگفت تاب تاب پارک که بودیم حسابی پرنسس خانم راه رفت و کلی دوست پیدا کرد       ...
24 شهريور 1392

بدون عنوان

چند روزی بابا جون آدرینا رفت شیراز آخه پدر شوهرم قلبش رو عمل کردن و نیاز به مراقبت داشت اما من و ادرینا جون نشد بریم آخه بچم به خاطر دندوناش بی تابه ولی خانواده پسر عمه شوهرم که بندر هستن تا فهمیدن که من و ادرینا جون تنهاییم اومدن دنبالمون و ما این چند روزی که میثم جان نبود خونه پسر عمه میثم جان بودیم.خیلی با محبت هستن خیلی زیاد به من و آدرینا جون خوش گذشت هم پارک رفتیم و هم لب دریا.از پرنسسم کلی عکس گرفتم وقتی میثم جان هم از شیراز اومد با خانواده پسر عمش رفتیم اب گرم گنو.خیلی بهمون خوش گذشت    
24 شهريور 1392

بدون عنوان

چند روز پیش آدرینا رو بردم پارک داخل شهرک البته شب بود که بردمش آخه روز خیلی گرمه اینم آیلا جون دوست آدرینا  خانم   ...
19 شهريور 1392

بدون عنوان

چند روز پیش خونه پسر عموی شوهرم دعوت بودیم خیلی خوش گذشت جای همگی خالی خیلی هم با محبت هستن   این پسر خوشکل هم امیر حسین جون هست بچه پسر عموی شوهرم اینم عرفان جون بچه بزرگ پسر عموی شوهرم اونجا که میریم واقعا به آدرینا خوش میگذره آدرینا خیلی شلوغی رو دوست داره خوشکل مامان هر وقت شیر بخواد خودش میره شیشه شیرش رو میاره و میده بهم و میگه مم بعضی وقتها هم میاد دستم رو میگیره و میبره داخل اتاقش و شیشه شیرش رو بهم میده و میگه مم یعنی شیر برام درست کن         ...
19 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد